انگیزه مجموعه داران از گردآوری آثار هنری چیست؟ دنیس ماهون، مجموعه دار و کارشناس آثار هنری بریتانیایی که دو سال قبل در صد سالگی درگذشت، هنوز هم از داخل قبر به اعمال نفوذ فوق العاده خود در زمینه هنر و سیاستهای دولت بریتانیا در ارتباط با هنر، ادامه میدهد.
خیرا اعلام شد که به موجب وصیتنامه دنیس ماهون، مجموعه نقاشیهایی که او از نقاشان معروف ایتالیایی قبل از قرن نوزدهم، جمع آوری کرده بود و از آن به عنوان یکی از بهترین مجموعه نقاشی های سبک باروک، نام برده می شود، به طور دائم در اختیار شش موزه و گالری در بریتانیا قرار گرفته است.
ولی این سخاوت فوق العاده دنیس ماهون، مشروط به شرایطی جدی است؛ به این معنی که چنانچه این گالری ها تصمیم بگیرند از بازدیدکنندگان ورودیه بگیرند یا یکی از کلکسیون های دائمی خود را بفروشند در آن صورت نقاشی های اهدا شده، به صندوق هنر که یک موسسه خیریه ملی مستقل برای کمک به پیشبرد هنر است، بازگردانده خواهند شد.
ریچارد موریسون، از مفسران روزنامه تایمز لندن می گوید دنیس ماهون، مدت ۴۰ سال دائما تهدید می کرد که ترجیح می دهد مجموعه هنری خود را به جای این که در بریتانیا نگه دارد به خارج بفرستد و با این تهدید، سیاستمداران بریتانیایی را وادار می کرد که مطابق میل او رفتار کنند.
از دهه ۱۹۷۰ به بعد، هروقت دولت بریتانیا پیشنهاد می کرد که موزه ها ورودیه بگیرند یا این که قانون اهدای آثار هنری به موزه ها به جای مالیات بر ارث، لغو شود دنیس ماهون تهدید می کرد که وصیتنامه خود را تغییر خواهد داد و مجموعه هنری ذیقیمت خود را به کشور دیگری خواهد برد.
دنیس ماهون، نفوذ فوق العاده ای در دنیای هنر بریتانیا دارد، ولی او فقط نمونهای از تعداد قابل توجه هنردوستان ثروتمند این کشور است.
در طول قرن بیستم این افراد علاقه زیادی به یک هنرمند یا یک مکتب خاص هنری نشان می دادند و با خریدن آثار آنان علاوه بر این که قیمت این گونه آثار هنری را افزایش می دادند، در بازنگری به آثار این هنرمندان و تعیین موقعیت آنان از نظر سلیقه و ذوق هنری، نقش مهمی داشتند.
یکی دیگر از این هنردوستان با نفوذ، ساموئل کورت اولد، است که خانواده اش مالک امپراتوری نساجی بودند. او در ده های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تعداد زیادی از آثار نقاشان امپرسیونیست و پساامپرسیونیست را خریداری کرد و سبب شد این گونه آثار، در دوره پس از جنگ جهانی دوم اهمیتی جاودانی پیدا کنند.
علاقه شدید او به نقاشی در ماه مه ۱۹۲۲ شروع شد؛ یعنی هنگامی که باشگاه هنرهای زیبای برلینگتون در لندن، نمایشگاهی از تابلوهای نقاشان امپرسیونیست و پساامپرسیونیست را به نمایش گذاشت. عنوان این نمایشگاه "مکتب فرانسوی صد سال اخیر" بود. آثار این نمایشگاه که از کلکسیون های خصوصی با دقت انتخاب شده بود با فرهنگ محافظه کارانه گالری های عمومی تضاد کامل داشت.
کارشناسان حرفه ای هنر، تحت تاثیر این نمایشگاه قرار نگرفتند و آن را مجموعه آثاری که کاملا فاقد جنبه تصویری وتجسمی است، خواندند. آنان بخصوص نقاشی های پل سزان، نقاش فرانسوی را بی اهمیت دانستند و از این که او مشهور شده اظهار تعجب کردند.
ولی این نمایشگاه توجه ساموئل کورت اولد را جلب کرد. در سپتامبر سال ۱۹۲۲ او اولین تابلوی رنوآر خود را خرید. سال بعد دو تابلوی گوگن، دو اثر سزان، دو نقاشی از مونه و مانه و نیز دو تابلوی ماتیس و وان گوگ را خریداری کرد. نمایشگاه امپرسیونیست ها و پساامپرسیونیست ها سرآغاز علاقه پایدار او به آثار بحث انگیز سزان بود.
یک سال بعد، او پنجاه هزار پوند به گالری تیت و نشنال گالری در لندن کمک کرد و این دو گالری را تشویق کرد تا تابلوهای نقاشان امپرسیونیست و پساامپرسیونیست را خریداری کنند. ارثیه قابل توجهی هم که به او رسیده بود به کمک های مالی او به موزه ها و تاسیس انستیتوی کورت اولد، در لندن کمک کرد و نام او و نفوذ او به عنوان یک هنرشناس مجموعه دار برای همیشه ثبت شد.
پرسی مور ترنر، مشاور خبره ساموئل کورت اولد، برای خرید تابلوهای نقاشی بود و کورت اولد اولین تابلوهای سبک امپرسیونیسم خود را در سال ۱۹۲۲ از او خریداری کرده بود. کورت اولد به دنبال خبره ای بود که بتواند قیمت بازار یک اثر هنری، کیفیت آن و نیز شأن و مقام نقاش را، چه در زمان حال و چه آینده، تشخیص دهد و پرسی مور ترنر، واجد این مشخصات بود.
ویلیام بارل، یک اسکاتلندی ثروتمند صاحب شرکت کشتیرانی نیز با ساموئل کورت اولد، هم عقیده بود که هنگام خرید یک تابلو نقاشی بهتر است به جای نظر یک کارشناس آکادمیک، به نظر یک خبره بازار هنر اعتماد کرد.
یکی از مهمترین دلایل این که او نهایتا صاحب ۲۲ تابلوی ادگار دگا، نقاش مشهور فرانسوی شد، این بود تا که آلکس رید، صاحب یک گالری و مشاورهنری او اطمینان داده بود که منفعت زیادی در خرید این تابلوها وجود دارد و به همین جهت هر وقت امکانش پیش می آمد دو تا سه تابلوی نقاشی دگا را خریداری می کرد. در دوره پس از جنگ جهانی اول استقبال چندانی از نقاشی های ادگار دگا نمی شد و به همین جهت قیمت تابلوهای او همچنان پایین بود. قیمت گران ترین تابلوی دگا، که ویلیام بارل در سال ۱۹۲۶ خرید، شش هزار و پانصد پوند بود ولی این اثر اکنون میلیون ها پوند ارزش دارد.
البته مانند بسیاری از کلکسیونرها، ویلیام بارل به این دلیل تابلوهای دگا را خریداری می کرد که عاشق کارهای او بود و هنگامی که یکی این تابلوها وارد بازار می شد برای خرید آن سر از پا نمی شناخت.
ولی تردیدی نیست که کسانی که آثار هنری را جمع آوری می کنند، با توجه به پول زیادی که صرف خرید این آثار می کنند، به ناچار روی سلیقه و ذوق هنری و نیز بازار هنر تاثیر می گذارند. سئوالی که پیش می آید این است که کلکسیونری که یک اثر هنری را که مورد توجه مردم قرار نگرفته و فراموش شده خریداری می کند، آیا آنرا به دلیل تشخیص ارزش پایدار آن از جهت زیبایی و اهمیتش در چارچوب سنت هنری می خرد یا این که هدفش صرفا ایجاد یک قیمت رقابتی بالا برای نقاش یا یک مکتب خاص هنری است؟
نیل مک گرگور، مدیر موزه بریتانیا، تیزهوشی و زیرکی دنیس موهان، را تحسین می کند که به ارزش تابلوهای نقاشان مکتب ایتالیایی باروک در قرن شانزدهم، که مدتها فراموش شده بود، پی برد. نیل مک گرگور می گوید دنیس موهان این توانایی را داشت که برای این آثار که تا آن موقع تصور می شد مفهومی ندارند و پیامی را نمی رسانند، معنی تازه ای پیدا کند.
از طرف دیگر، کسانی هستند که معتقدند نفوذ دنیس ماهون در بها دادن به آثار نقاشان سبک باروک ایتالیا بیش از اندازه بوده و او در تعیین ارزش این آثار غلو کرده است.
اثبات این که حرف کدام یک از این دو گروه درست است کار ساده ای نیست ولی نباید فراموش کرد که خاندان ایتالیایی مدیچی که ذوق وسلیقه آنها در هنر و افراط و ولخرجی شان در زمینه جمع آوری آثار هنری، نقشی مهمی در رنسانس ایتالیا داشت، از نظر حرفه بانکدار بودند ولی مانند کورت اولد و ویلیام بارل، علاقه شان به آثار هنرمندان بزرگ عصر خودشان با روحیه بانکداری و تجارتشان تضاد نداشت.
فعالیت های پراشتیاق آنها در زمینه هنر جهان معاصرشان، مانند سفارش دادن و خرید و فروش آثار گرانبهای هنری، یک کار پیچیده و حساب شده و ترکیبی از لذت بصری و در عین حال سرمایه گذاری بود. آنها در حالی که سعی می کردند با خریدن آثار هنری گران قیمت مردم را متوجه اعتبار مالی و ثروتشان بکنند، این موضوع را نیز در نظر داشتند که در صورت احتیاج، این تابلوها کالاهای پرارزشی برای تبدیل به نقدینگی و پرداخت بدهی هستند.
ولی یک خصیصه مهم که این مجموعه داران را به هم پیوند می دهد ممکن است نادیده گرفته شود. آنان با وجود پول سرسام آور و غیرقابل تصوری که صرف خرید تابلوهای نقاش مورد علاقه شان می کنند، غالبا یک سخاوت خلاف انتظار نشان داده و کلکسیون های خود را برای این که در معرض تماشای عموم قرار گیرد واگذار می کنند.
البته انگیزه آنان برای این کار ممکن است روشن نباشد ولی نتیجه مثبت آن مسلم است. شاید کورت اولد و ویلیام بارل، صرفا می خواستند دیگران را هم در لذت و اشتیاق خودشان شریک کنند. شاید هم امیدوار بودند با سهیم کردن دیگران در این شور و شوق، مطمئن شوند که نامشان جاودانی خواهد شد؛ که البته موفق به این کار شدند.
|